اطلاع رسانی

نظامی-علمی-سیاسی

اطلاع رسانی

نظامی-علمی-سیاسی

عاقبت ائتلاف با منافقین

درس‌های تاریخ معاصر به روایت امام خمینی (2)

عاقبت ائتلاف با منافقین
منافقین

متأثرم از این که با دست خودشان اینها گور خودشان را کندند، من نمی‌خواستم این طور بشود. من حالا هم توبه را قبول می‌کنم، اسلام قبول می‌کند... حالا هم بروند توی رادیو، بروند توی تلویزیون توبه کنند، بگویند تا حالا خطا کردیم، اشتباه کردیم مردم را دعوت به شورش(4) کردیم، غلط بوده، خلاف اسلام بوده، خلاف قوانین کشوری بوده، تأیید کردیم، ائتلاف کردیم با گروه منافق.

درس‌های تاریخ معاصر به روایت امام خمینی (2)

عاقبت ائتلاف با منافقین
منافقین

متأثرم از این که با دست خودشان اینها گور خودشان را کندند، من نمی‌خواستم این طور بشود. من حالا هم توبه را قبول می‌کنم، اسلام قبول می‌کند... حالا هم بروند توی رادیو، بروند توی تلویزیون توبه کنند، بگویند تا حالا خطا کردیم، اشتباه کردیم مردم را دعوت به شورش(4) کردیم، غلط بوده، خلاف اسلام بوده، خلاف قوانین کشوری بوده، تأیید کردیم، ائتلاف کردیم با گروه منافق.

دروغگویی رادیوهای بیگانه

من دو روز پیش از این که رادیو را گوش می‌دادم، دیدم که رادیوی خارجی گفت که خمینی در حال مرگ است.

من یاد قصه‌ای افتادم و آن این که یک نفر بود که می‌خواست اظهار قدرت و پهلوانی بکند. در یک جلسه‌ای گفت که من آنم که چه کردم، چه کردم، کارهایش را شمرد و منجمله گفت من آنم که فلان آدم، فلان پهلوان را در فلان جا کشتم و چه کردم.

اتفاقاً آن آدم حاضر بود، گفت: که آن کسی که شما کشتید حرفهای شما را دارد می‌شنود. من یاد این افتادم که آن کسی که این آقا گفته که در حال مرگ است، حرفهای ایشان را شنیده و به این سبک مغزی خندیده است.(5)

شما بروید کنار، مردم آرام می‌گیرند

حالاً اینها، قدرتهای بزرگ، آمده در افغانستان می‌گوید نترسید ما اینجاییم! در لبنان هم نترسید ما اینجا هستیم. خوب این مردم از شما می‌ترسند، شما بروید کنار مردم آرام می‌گیرند

از آن طرف شوروی به عنوان این که صلح در افغانستان درست کند آمده است چندین سال است، قریب 5 سال است که الآن دارد در افغانستان آتش به پا می‌کند. از آن طرف هم آمریکا در هر نقطه‌ای که دستش برسد، می‌گوید ما برای صلح می‌خواهیم برویم لکن فساد ایجاد می‌کند.

نمی‌دانم این مثل را شما شنیدید؟ یک بچه، پسربچه کوچکی بود که یک نفر آدم کریه‌المنظر که صورتش جوری بود که بچه‌ها از او می‌ترسیدند، او را بغلش گفته بود و او از ترس همین آدم گریه می‌کرد. می‌ گفت نترس من این جا هستم! یک کسی به او گفت که آقا این از تو می‌ترسد، تو این را بگذار زمین این آرام می‌شود.

حالاً اینها، قدرتهای بزرگ، آمده در افغانستان می‌گوید نترسید ما اینجاییم! در لبنان هم نترسید ما اینجا هستیم. خوب این مردم از شما می‌ترسند، شما بروید کنار مردم آرام می‌گیرند.(6)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد