اطلاع رسانی

نظامی-علمی-سیاسی

اطلاع رسانی

نظامی-علمی-سیاسی

خاطرات

ماجراى آن سه نفر...
دقایقى از ساعت ۴بعدازظهر مورخ ۶۱‎/۱۱‎/۱۸ مى گذشت. ستون زوار حسین (ع) در کنار جاده خاکى و رمل منتهى به مواضع دشمن در منطقه فکه به صف ایستاده بود، بیرق ها در کف عاشقان حسین (ع) در اهتزاز و اینک هنگام وداع آخرین بود.
خاطره‌ای از شهید حاج حسین بصیر
احساس تنهایی تمام وجودم را گرفته بود. همین تنهایی و احساس غربت سبب شد تا در این مدت حضورم در منطقه، آرام و قرار نداشته باشم. داشت برایم خسته کننده می‌شد.خودم را به ستاد تیپ رساندم. می‌خواستم با فرمانده تیپ صحبت کندم. چند روزی منتظرش بودم. رفته بود زیارت خانه خدا و حالا برگشت. همین دیروز. بچه‌ها گفته بودند، فقط چند ساعتی رفت به خانواده‌اش سر زد و آمد منطقه.
گفت وگو با سید مدهت الحسینى، هنرمند عراقى که بعد از اسارت درایران ماند (بخش پایانى)
اسارت شیرین
در بخش اول صحبت هاى ستوان دوم وظیفه سید مدهت الحسینى متولد ۱۳۴۴ هجرى شمسى که در سال ۶۳ در شرق دجله به اسارت نیرو هاى ایرانى درآمد را ملاحظه کردید. اینک بخش دوم و پایانى این گفت وگو را مى خوانید.
ماسک ضد گاز
آدم به ترسویى او ندیده بودم. نوبر بود. یک بار منطقه محل استقرار ما را عراق شیمیایى زد. البته ناگفته نماند که آن روز ایشان مرخصى بودند. بعد از آن باور کنید حتى دستشویى که مى خواست برود با ماسک ضد گاز مى رفت. آن وقت که بچه ها مسخره اش مى کردند، مى گفت: خیال نکنى من مى ترسم، به بوى توالت حساسیت  دارم!
مترسک هاى عراق
گروههاى تجزیه طلب موجود در کردستان براى رسیدن به مقاصد قدرت طلبانه خویش از وضع آشفته ابتداى انقلاب سود جسته و پایگاهى براى خود در مناطق دورافتاده ایجاد کرده بودند.آنها با حمایت دولت هاى زیاده خواه، از جمله رژیم بعث عراق که در سرحمله به ایران را مى پروراند برآن شده بودند تا عده اى از انقلابیون و پیروان صدیق گمنام که در لباس سپاه، کمیته، ارتش، جهادسازندگى، بهدارى و... براى خدمت به مردم محروم و ستمدیده کردستان عازم آن دیار مى شدند را دستگیر و به زندان انداخته و تحت شدیدترین شکنجه هاى قرون وسطایى قرار دهند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد